آوین ویژه»

پشت پرده بازی رسانه‌ای اسرائیل/ نتانیاهو در واشنگتن به دنبال چیست؟ خدمات فنی و مهندسی و گردشگری سلامت مبنای خوبی برای همکاری های دو استان است تاکنون ۱۷۰ نفر بر اثر انفجارمواد محترقه درآذربایجان شرقی مصدوم شده‌اند سهامداران بخوانند | پیش بینی بورس فردا با سیگنال همتی مغز انسان اطلاعات را با سرعتی بسیار پایین پردازش می‌کند: فقط ۱۰ بیت در ثانیه! معرفی داوران ۲ بخش نخستین جایزه پژوهش سال تئاتر ایران فوری/ چهره مشهور ورزشی داغدار فرزند شد تغییرات مدیریتی بر اساس تخصص و هم‌راستابودن با گفتمان دولت است شکاف دستمزد و قیمت مسکن در پایتخت؛ نیم‌قرن انتظار برای خرید 50 متر خانه+ اینفوگرافیک با استمرار بارش برف در «هراز و کندوان»، انسداد ۲ مسیر انجام شد حمله رژیم صهیونیستی به نیروهای امدادی در مرکز نوار غزه نظری: بودجه دانشگاه‌ها افزایش پیدا کند لزوم رعایت حق آبه زیست محیطی تالاب جازموریان در سال آینده ادرات گلستان در روزهای پنجشنبه تعطیل شد امنیت روانی مردم آسیب ببیند، امنیت اجتماعی مختل می‌شود مهاجرت در زمان؛ وقتی یک آرزو تبدیل به فیلم می‌شود مشارکت ۱۹ بانک در توزیع مرحله سوم سود سهام عدالت ۱۴۰۱ تصادف در محور آبدانان سراب باغ ۲ فوتی برجای گذاشت

0

سروده تازه ملکیان درباره غدیر و ولایت علی (ع)

  • کد خبر : 11516
  • ۲۸ آبان ۱۴۰۳ - ۱۷:۳۶
سروده تازه ملکیان درباره غدیر و ولایت علی (ع)

محمدحسین ملکیان در سروده تازه‌ای به غدیر و ولایت امیرالمومنین (ع) پرداخته است.

به گزارش خبرگزاری مهر، محمدحسین ملکیان شاعر جوان اصفهانی در شعر تازه‌ای به مسأله غدیر و ولایت امیرالمومنین علی (ع) پرداخته است.

در ادامه متن مشروح این چهارپاره را می‌خوانید؛

*

میهمان داشتم شبی که گذشت

نمک سفره‌مان محبت بود

تا سحر بحث و گفتگو کردیم

بحث درباره ولایت بود

*

وارد خطبه غدیر شدیم

بحث بالا گرفت روی «ولی»

من به معنای «پیشوا» دیدم

او به معنای «دوستی» علی

*

گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم!

همه را جمع کرد پیغمبر

بعد هم آن همه جهاز شتر

روی هم ریختند و شد منبر

*

با علی رفت روی منبر و گفت:

«این علی است و من پیمبر دین

پس اگر دوست‌دار من هستید

با علی دوستی کنید!» همین؟!

*
خسته بودیم هر دو، از طرفی

آن همه بحث هم نتیجه نداد

میهمانم که راه دوری داشت

صبح، بعد از نماز، راه افتاد

*

صبر کردم، دو ساعتی که گذشت

خواستم از میانه جاده

بازگردد به سمت من، گفتم:

اتفاق مهمی افتاده

*

هرچه اصرار کرد من گفتم

با تو یک صحبت مهم دارم

تا که برگشت گفت: جریان چیست؟

گفتم این است: «دوستت دارم»!

*

گفت با خشم: «از میانه راه

بازگرداندی‌ام برای همین؟!

نکند واقعا زده به سرت؟!»

گفتم: آرام! لحظه‌ای بنشین

*

خواستم این قرار بیهوده

به تو ثابت کند رسول‌ الله

حاجیان را برای گفتن این

برنگرداند از میانه راه!

*

تازه گیرم که گفته پیغمبر

با علی دوستی کنید، ولی

برو تاریخ را بخوان و ببین

چه گذشته است بعد او به علی!

*

این که بعدش چه شد نپرس از من

ماجرا جانگداز خواهد شد

سفره دل اگر که باز کنم

سفره روضه باز خواهد شد

*

حال دیگر برو برادرجان

راه دور است و جاده ناهموار

باز اگر آمدی علی‌آباد

قدمی هم به چشم ما بگذار

*

برو دست خدا به همراهت

راستی! قبر حضرت زهرا

بعد عمری هنوز هم مخفی است

از بزرگان‌تان بپرس چرا؟!

لینک کوتاه : https://avindaily.ir/?p=11516

جویای نظرات شما هستیم

مجموع دیدگاهها : 0
قوانین درج کامنت در آوین‌دیلی
  • کامنت‌های ارسالی شما، ابتدا توسط سردبیر آوینی ما بررسی خواهد شد.
  • اگر کامنت شما، حاوی تهمت یا افترا باشد، منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.